Fussball90 LogoFussball90 Logo
Note

اختصاصی فوسبال؛ تاکتیک غلط یا فقر مهاجم؟ مشکل خط حمله آلمان «سیاسی» است!

Content Image
سید حسین علوی‌زاده
سید حسین علوی‌زاده

چرا آلمان در نوک پیکان خط حمله، یک گزینه تمام عیار ندارد؟ رضا رحمانی نژاد توضیح می‌دهد.

به بهانه گفتگوی صمیمانه طرفداران فوتبال آلمان در مورد ضعف مهاجم هدف در کانال فوسبال ۹۰، برآن شدم مطلبی با توجه به نظرات طرفداران مانشافت نوشته و در آن نظرات مختلف را تحلیل نمایم.

بحث مهاجم نوک تخصصی نه تنها بین دوستداران ایرانی مانشافت، بلکه در خود کشور آلمان نیز بسیار داغ است. تحلیل های متفاوتی بر چرایی نبود مهاجم هدف کلاس جهانی در سالهای اخیر منتشر شده است که هر کدام به سهم خود درست و قابل اشاره هستند. اما موضوع مهم، ریشه اصلی نبود مهاجم با کیفیت است که به گونه ای گم شده است یا عده ای سعی در پوشاندن آن داشته اند.

در این نوشتار سعی خواهم کرد نظرات هواداران ایرانی مانشافت را بررسی کرده و با استفاده از این نظرات یک جمع بندی را ارایه نمایم.

 ضعف تاکتیک‌های لوو 

ترند اصلی گفتگوی هواداران ایرانی مانشافت انتقاد از تاکتیک های یواخیم لوو و ارتباط آن با ضعف مهاجمان بود. بگذارید بی پرده بگویم: بسیاری از این انتقادات از سر تنفر بیان شد و ریشه در واقعیات فوتبال آلمان نداشت. به قول قدیمی ها آب سربالا حرکت نمی کند!

سرمربی تیم ملی هیچگاه نمی‌تواند نقش پر رنگی در احیا یا ضعف طولانی مدت یه بازیکن داشته باشد و نمی تواند فوتبالیستی که در تیم باشگاهی هم نیمکت نشین است را در تیم مدافع عنوان قهرمانی جهان فیکس نماید. هزاران نقد به عملکرد یواخیم لوو وارد است اما بی انصافیست که تقصیر نبود مهاجم را به یواخیم لوو نسبت دهیم.

ضعف تاکتیکی و لج بازی های یواخیم لوو بر هیچ کسی پوشیده نیست و قطعا در حق بازیکنانی نظیر کوین فولاند و اشتفان کیسیلینگ اجحاف صورت گرفته است. اما باید توجه کرد که یواخیم لوو بسیاری از مهاجمان را طی اردوهای مختلف به تیم ملی فراخواند ولی هیچکدام سطح بالایی را نشان ندادند. واضح است که سرمربی تیم ملی نمی تواند در یک اردوی 2 هفته ای کیفیت یک بازیکن را متحول نماید و نیاز است بازیکنان تیم ملی قبلا و در تیم های باشگاهیشان به فرم ایده آل رسیده باشند.

اخیرا در مطلبی به گنگ بودن استفاده لوو از سیستم ۲-۵-۳ اشاره کردم. اما بیایید به کمی قبل تر بر گردیم. یواخیم لوو بعد از دوران کلوزه به دلیل نبود مهاجم تخصصی مجبور شد به سیستم ۳-۳-۴ و مهاجم کاذب روی بیاورد اما هیچکدام از بازیکنان در این پست و این سیستم نیز عملکرد خوبی نداشتند.

فوتبال آلمان طی سالیان طولانی به داشتن مهاجم نوک با کیفیت عادت کرده است و قحطی یکباره مهاجم، صدمات جبران ناپذیری به تیم لوو وارد نمود. سرمربی تیم ملی قرار نیست تاکتیک هایش را برای یک بازیکن تغییر دهد بلکه این فوتبالیست است که باید با توجه به آموزش هایی که در باشگاه و آکادمی های فوتبال دیده است خود را با تاکتیک های مربی وفق دهد. به داوری من یواخیم لوو در بحث مهاجم هدف یک قربانیست، نه یک مجرم.

 به داوری من یواخیم لوو در بحث مهاجم هدف یک قربانیست، نه یک مجرم 

 آیا به مهاجم هدف تخصصی نیازی نداریم؟ 

بحث دیگری که مطرح شد عدم نیاز کامل به مهاجم هدف تخصصی در فوتبال مدرن است. این استدلال نیز در جای خود مشکلاتی دارد. شاید عده ای نظریه ماشینی بودن فوتبال آلمان را توهین قلمداد کنند اما بنظر بنده این یکی از موهبت های فوتبال آلمان است که بازیکنان می توانند در زمین مانند یک ماشین دقیق و بدون نقص عمل کنند. پر واضح است که در هر سیستمی نبود یکی از اجزا مانع عملکرد درست ماشین است و در مانشافت نیز نبود مهاجم تخصصی تیم را فلج نموده است.

بیایید ویژگی های یک مهاجم تراز اول را مرور نماییم. اولین خصیصه یک مهاجم غریزه کشندگی و زهر دارد بودن است. یک مهاجم باید فیزیک مناسبی داشته باشد، هوش بالا در مکان یابی و جایگیری، خونسردی در مواجهه با حریفان، بازی بدون توپ، موقعیت سازی برای سایر بازیکنان و ... از دیگر ویژگی های مهاجم هدف کلاس جهانی است. با دقت روی مهاجمان فعلی ژرمن، می توان دریافت که هیچکدام از آنها این ویژگی ها را بصورت تجمعی ندارند. 

مهاجم یکی از اجزای اصلی ماشین فوتبال آلمان است و نبود یک مهاجم با کلاس جهانی، در کیفیت سایر بازیکنان تاثیر چشم گیری داشته است. بازی بدون توپ ضعیف و عدم فضا سازی برای وینگرهای تیم در چند سال اخیر به وضوح در مهاجمان مانشافت دیده شده است.

 از طرفی استرس بالای مهاجمی مانند ورنر در موقعیت های تک به تک باعث ایجاد فشار روانی زیادی روی سایر افراد تیم شده که در واکنش بازیکنان بعد از خراب کردن موقعیت توسط ورنر کاملا مشهود است.

بحث را کوتاه کنم. مهاجم در فوتبال حذف شدنی نیست. بزرگترین حامی بازی بدون مهاجم تخصصی یعنی گواردیولا در این تابستان حاضر به خرج مبلغ ۱۰۰ میلیون پوند برای هری کین شده بود. بله فوتبال آلمان مهاجمان زیادی دارد ولی برای تیمی که می خواهد برای قهرمانی های متعدد بجنگد هیچکدام از این مهاجمان سطح مناسبی ندارند. شاید فلیک بتواند با ایجاد موقعیت های بیشتر به هر نحوی پیروز شود ولی نبود مهاجم با کیفیت بالاخره یقه مانشافت را خواهد گرفت.

 کم کاری آکادمی های فوتبال در ارایه مهاجم 

منطقی ترین متهم نبود مهاجم نوک کلاس جهانی قطعا آکادمی های پایه فوتبال آلمان هستند. بیایید کمی در موضوع عمیق تر شویم. همانطور که اشاره شد مهمترین خصلت مهاجم، بی رحمی و به اصطلاح قاتل بودن است. نه تنها این ویژگی را مهاجمان آلمانی ندارند، بلکه تمامی بازیکنان ژرمن در نسل جدید فاقد بی رحمی ذاتی و روحیه جنگندگی کافی هستند.

البته قطعا مثال های نقضی مانند کیمیش یافت می شود ولی در اصل ماجرا خللی وارد نمی شود. نبود روحیه جنگندگی در نسل جدید آلمان تصادفی نیست و ریشه در تغییرات نظام آموزشی آلمان ها که از دهه ۹۰  میلادی شروع شده اند دارد.

 جدایی فوتبال از سیاست شعاری زیباست اما در واقعیت، فوتبال نیز مانند تمام موضوعات از سیاست تاثیر می پذیرد. نظام آموزشی در آلمان بسیار نظام یافته و دقیق کار می کند و به دلایل منطقی سعی در پرورش انسان های آرام و بی حاشیه ای دارد. این آرامش در جامعه بسیار مفید است ولی  افراط در هر موضوع، قطعا موجب زیان خواهد شد.

وقتی بحث رقابت وسط می آید نبود روحیه جنگندگی تبدیل به بزرگترین نقطه ضعف می شود. مهاجمان نسل جدید آلمان نه در محوطه جریمه حریف بی رحم هستند نه در رقابت با بازیکنان هم پست خود در باشگاهایشان. بطور مثال فیته آرپ از معدود مهاجمان دارای فیزیک مناسب در نسل جدید آلمان ها در بایرن مونیخ خیلی زود دست از رقابت با بهترین مهاجم جهان کشید و حالا باید در بوندسلیگا ۲ بازی کند.

  نسل جدید آلمان برای رقابت پرورش نیافته‌اند  

ذات ورزش با رقابت و جنگندگی عجین است. نسل جدید آلمان برای رقابت پرورش داده نشده اند و براحتی کنار می کشند. سیاست‌گذاری سیاست مداران آلمان برای ایجاد جامعه ای آرام، بشر دوست و ضد جنگ بسیار زیباست ولی در حال حاضر به طور مشخص در ورزش اثر گذاری منفی داشته است.

 عدم اعتماد باشگاه های تراز اول به مهاجمان آلمانی 

موضوع دیگری که در ضعف مهاجمان آلمانی نقش مستقیمی ایفا کرده است عدم اعتماد تیم های بزرگ سطح اول فوتبال آلمان است. قطعا انتقاد به تیم هایی مانند بایرن و دورتموند وارد است. در سالهای اخیر باشگاه های تراز اول آلمان سعی در استفاده از استعدادهای سایر ملل داشته اند اما از طرفی باید به این باشگاه ها نیز حق داد چون این این تیم ها دارای استانداردهای کیفی بالایی هستند و قرار است نماینده بوندسلیگا در اروپا باشند.

در پستی مانند مدافع وسط در این سالها بازیکنان آلمانی خوبی بوده اند که مورد بی مهری تیم های مطرح بوندسلیگا قرار گرفته اند و باید برای این موضوع فکری اندیشه شود اما اگر واقع گرایانه بنگریم هیچ یک از مهاجمان فعلی در سطح فیکس باشگاه های تراز اول آلمان نیستند و حتی حاضر نیستند برای جایگهشان در این باشگاه ها بجنگند.

 آیا نبود مهاجم بزودی حل خواهد شد؟ 

قطعا اولین قدم حل هر مشکلی پذیرفتن آن است. با انداختن تقصیرها بر گردن مهره سوخته فوتبال آلمان فقط خودمان را گول خواهیم زد. واقعیت این است که در یکی از مهمترین پست های فوتبال، کل بدنه فوتبال آلمان به مشکل بزرگی برخورده است. شرایط فعلی اگر ادامه پیدا کند قطعا نه تنها فوتبال، بلکه سایر رشته های ورزشی آلمان نیز دچار مشکل خواهند شد.

البته همین حالا نیز انتقاداتی از نتایج المپیکی های آلمان وجود دارد که به باور بنده نتیجه سیاست گذاری افراطی در تربیت نسل جدید است. انتقاد از سیاست های آلمان زیاد عقلانی به نظر نمی رسد ولی باور کنید هیچ سیستمی بدون نقص عمل نمی کند. موضوع تربیت و پرورش سالهاست توسط حزب های راستگرای آلمان مورد انتقاد قرار گرفته است ولی همیشه عده ای به بهانه های مختلف صدای رسانه های آنها را خاموش کرده و بر آن سرپوش گذاشته اند.

وقتی سخن از مشکلات ریشه ای به میان می آید هیچگاه راه حل کوتاه مدتی وجود ندارد. به محض پذیرش مشکلات توسط سیاست گذاران آلمانی، به اندازه تربیت یک نسل جدید طول خواهد کشید تا بصورت اصولی مشکلات حل شود. اما در میان مدت می شود با پرورش گلخانه ای مهاجم، مرهمی بر زخم عمیق ترکیب مانشافت گذاشت. اما ترس اصلی همه ما جام جهانی قطر است که نیاز به مسکنی با اثر بخشی فوری دارد که قطعا بهترین فرد برای پیدا کردن این مسکن حالا سکان دار مانشافت است.

به عقیده بنده هر چه سریعتر باید از ورنر قطع امید کرد. برخی عملکرد ورنر در لایپزیش را بعنوان روزهای خوش او مثال می زنند ولی باید توجه داشت ورنر در آنجا نیز موقعیت های زیادی را هدر می داد. بطور یقین ورنر هیچگاه مهاجم نوک هدف قدرتمندی نخواهد شد و در بهترین حالت یک وینگر برای استفاده در ضد حمله های سرعتی خواهد بود. به قول استاد سخن سعدی:

پرتو نیکان نگیرد هرکه بنیادش بد است 

تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبدست

با شناختی که از فلیک داریم قطعا روی به مهاجم کاذب نخواهد آورد که کاملا قابل درک است. بردن بازیکنانی مانند رویس یا هاورتس به داخل محوطه حریف نه تنها مشکل گلزنی را حل نمی کند بلکه خلاقیت این بازیکنان را نیز از بین می برد.

 هر چه سریعتر باید از ورنر قطع امید کرد 

مانشافت در سالهای اخیر به اشتباه تمام تخم مرغ هایش را در سبد ورنر گذاشته است. بنظر می رسد باید هر چه سریعتر فرصت را به بازیکنانی نظیر آدیمی، فولاند و یا حتی لارنس اشتیندلی داد که همیشه در تیم ملی مفید بوده است. قطعا فولاند، آیدمی یا اشتیندل مهاجمان کاملی نیستند و به لحاظ جسمی شرایط ایده آل یک مهاجم هدف را ندارند اما از لحاظ چارچوب شناسی عملکرد بسیار بهتری از ورنر خواهند داشت.

بدون هیچ شکی اگر قرار باشد مانشافت دوباره بر قله فوتبال جهان بیایستد، باید مهاجمی داشته باشد که اگر در فضا سازی ضعیف است، حداقل در گل کردن تک به تک ها موفق باشد.

 به قلم رضا رحمانی نژاد 




کامنت‌ها